حالم گرفتـــس
بعضی وقتا انقد حالت گرفتس که اصلا خاطراتی توی مغرت نمیاد که بنویسیش :)
منِ واقعیِ من! (بیو)
وقتی چیزی نگــی و خودتو زیاد نشون ندی و بخش بیوگرافی تو تو هرمکانی با سن و سال و محل تولد خالی بزاری همین میشه که پشتت حرف بـــاشه:)
بگن اسکله ... بکن کارش نمیگیره و ...
اول یه جواب به دوشمنِ دوست نَما! سبحان عزیز بدم :)
اگه بخوام این وبمم با تبلیغ بگیره کاره 1 روزهـــ!
سابقه وبلاگ نویسیم 7 ساله تقریبا 17 سالمه و 3 سالهـ که سایت زدم و خدارو شکر سایتم لقب متفاوت ترین سایت عاشقانه رو دارهـ
اهل وب جدید زدن نیستم چون بالاخره هروب جدید مساوی پستای جدید و متفاوته دیگهـ!
از وبلاگای من میتونم یکی از بهتریناش باران موزیک رو معرفی کنم با حدود 3-4 سال سابقه و قبلا روزی 10/000 بازدید رو داشت و الان ولش کردم!
سایت عاشقی هم افتخار میکنم که دارمش (متفاوت ترین سایت عاشقانه در ایران) و بازدید روزانه بین 1000 تا 7000.
از بین 17 تا وبلاگم ، گیم پرس ، فن پیج کلش آف کلنز ؛ تکست مینیونی و باران موزیک
از بین سایتامم عاشقی و ویس فان
این بود شناسنامه من تو مجازی که جواب خیلی هاست:)
پیشرفت توی همچی خوبهـ
همه دوست دارن از هرچی بهترینشو داشته باشن ، وبمستر ها میخوام وبلاگ و سایت خوب و پربازدید داشته باشن
عاشقا میخوان عشق پاک و شیرین داشته باشند
دزد میخواد بهترین دزدیشو داشته باشه!
دلقک میخواد بهترین بازیشو بازی کنهـ و ...
اینکه میاین و از پستای وبلاگای دیگه کپــی میکنید برای مدیر اون وبلاگ مهم نیست! چون قطعا هرکسی ببینی میدونه این نوشته برای کیه (گوگل رو دست کم نگیرید)
به این دسته آدما نتوان خود بالابر میگویند!:)
اگه میخوای وبلاگت بگیره (الان بحثم روی وبلاگ هست!) باید خود کفا باشی و دست از پستای کتابی برداری!
هرچی میاد توی دلت تایپ کن و آخر سر یه قافیه ای به جمله هات بده!
بنویس ! از امروزت از آرزوی فردا و حسرت دیروز و ... بنویس...
خاطرات منم کپـی نکنـــ
مـــــــرســــی اهــــ:)ـــــ.
خود،خودبالابر باشیم :)
خدایاشکرت
بعضی از خاطرات گفتــن ندارهـ! مثلا گفتن نداره که بنویسی عشقت بعد 3 سال یهو تو 1 روز ولت کرده!
گفتن نداره ینوسی تصمیم های مهمی که داشتی توی یــهـ روز پــر پــر بشهـ و بــره...
اخه بگمـم از نگاهای سطحی مردم کاری برنمیاد! میان ، میخونن و میرن و دیگه تهش خیلی خوب باشن یه آهــ عمیق میکشن و میگن خدایــــا شکــ..رت.
من هنوز سرپام و باید زندگی کنم! راستی این پستمو توی کدوم بخشِ موضوعات بزارم
خاطرات تــلخ ... :) خاطرات شیرین ... :) راه دوستی ... :) یا حالتو بهتـر کن ... :)
اصن باید یه موضوع دیگه بزنم و بدون شرح نام بزارمش!
میدونی مهم چیه؟!
میدونی از نظر مردم و مامان باباها و فامیل توی درس خوندن مهم چیه؟!
مهم اینه 9 ماه یه ریز بشینی و کتابارو مرور کنــی تـــــا! یه در آینده شغل خوبی گیرت بیاد ، اما به نظر من اصلا لازم نیست ما بشینیم توی امتحان ریاضی برای جزر و غربال و .. وقت بزاریم وقتی میدونیم یــه بارم تو آینده به دردمون نمیخوره! لازم نیست جدول مندلیف حفظ باشیم وقتی آینده خودمونو توی کاره دیگه میبینیم!
لازم نیست سه بار از یه درس فارسی بنویسیم تا روان بخوانیم!
یادمه قبلنا خیلی ازم سوال میشد که راه موفقیت چیست؟ من همیشه میگفتم درس خوندن!
اما معلمم میگفت خب دیگه چــی؟!
الان فهمیدم توی اون دیگه باید یه پرانتز وا کرد و نوشت (مهربونی ، احترام ، کمک ، تربیت ، فرهنگ و ... راه موفقیت برای یه انسانه )
حرفم اینه خودمونو گول نزنیم! بیایم تو این 5/6 ساعتی که توی آموزشگاها هستیم یکمم فرهنگ یاد بگیریم!
7 روزه شدنه خاطراتم:)
هفت روز خوب یا بد گدشت :) دوازده خاطرهـ خوب یا بد گذشت...
بعضی ها بدردتون خورد و بعضی آهم چرتـــی بیــ+ــش نبود:)
روز ها خیلی سریع میگذره،سریع تر از اونی که فکرشو کنــی!چشم به هم میزنی و میبینی من تولد 1 سالگی دفترچه خاطرت و 17 سالگی خودمو جشن گرفتم:) قدر این روزارو باید بیشتر بدونیم
مـــیمــــ نوشــت
قاتل با از قصد نکشدن فرق داره!
اینکه به همه بگن قاتل و هرکی که کسی رو کشت قاتل باشه و توی روزنامه ها و اخبار بگن قاتل فلان کس دستگیر شد دست نیست
من موافق کشتن نیستم! حرفم اینه کلمات رو گنده نکنیم و اجرای قانون برای یک قاتل با کسی که غیر عمد کسی را کشته رو یکی نکنیم!
خیلی ها کسی رو کشتن ولی به عمد نبوده ، دولت و اخبار و روزنامه هعی گفتن قاتل فلان کس ... ازاد شد و ...
به نظرتون بعدش اون آدم میتونه زندگی معمولی ای داشته باشه !
من چنتا از این ادمای بی گناه و دیدم که بعد ازاد شدن و حرفای مردم خودکشی کردن!.
قدرت حرف و کلمات گاهی بیشتر از یه صلاحــــه
سقوط یک خاطره
سقوط ابتدای یک پرواز به تیزی یک .. پونز .. است
یادم میاد 3 سالِ پیش وقتی 13 سالم بود (1395) برای اولین بار عاشق شدم ، منظور از عشق یعنی اولین دوستیم با یه دختر بود!
چند ماهی از این دوستی میگذشتو و من بیشتر علاقه مند میشدم...
یک سال گذشت و موقع رسیدن خرید کادو تولدش شد :) یادمه توی تجریش راه میرفتم که یه مغازه خیلی کوچیک دیدم که یه دختر 18/19 ساله توش دستنبد میفروخت...
رفتم تو و دیدم میتونه کادو خوبی برای تولدش باشه! اون موقع 80 تومن پول با اسبت به الان پول کــمی نبود خب!
چنتا دستبند آورد و توی خیالش فکر میکرد برای خودم میخوام! بعضی هاش کاملا پسرونه بود و بعضی هاشم اسپرت و یخورده دخترونه.
بهش گفتم خوانوم کدوم پسرونه تره! دستبند سمت راستو نشون داد و گفت این! گفتم پس اون یکی رو بدید بهم!
حسم این بود که یکمی بهش برخورد و همون موقع با خنده گفت شما نمیخواین این ترض فکر مسخره که هرکی یه جنسیو پشنهاد میکنه شما اون یکی رو ورمیدارید با خیال اینکه داره اینو بهتون میندازه رو فراموش کنــید!
منم که زبونم به من من افتاده بود گفتم اخــه... دستبند پسرونه نمیخوام! چجوری بگم... اومـــ برای دختر میخوام!
باز یه لبخند زدو گفت خب تو این دور و زمونه همه یه دوست دختر دارن آقــا!
خلاصه تموم شد و گرفتم و اومدم بیرون... حدود یک سال بعد...
جملهِ من ازدواج نمیکنم برا همه آشناس :)
جمله ی من هیچ وقت ازدواج نمیکنم و ازدواج چیه! زندگی مجردی و عشقه برای اکثــر ما آشناس...
ولی من از همون بچگی میگفتم باور کنــید اینم دست ما نیست!دستِ اونه ولی خب یکمی که گذشت و معنی تنهایی رو حس کردم
هروقت که میدیم دوتا عاشق یا اصلا دوتا زن و مرد دست همو گرفتن یاد اونایی میوفتم که از هوس بهشون عشقم میگفتم و الان تو بلاک لیست گوشیم هستن!
از خودم بدم میومد،ولی به شدت :) دلم یه همدم میخواست و نمیتونستم این صحنه های عشقولانه بین دو نفرو ببینم:(
حالا هم میدونم که یه 6/7 سال دیگهــ میرم سره خونه زندگــیم :)
یهــ حرفایی هست که گفتنش سخته ولی باید گفت تا روشن بشه چی عشقه چــی هوس
توی ادامه مطلب این حرفارو میزنم :)
درباره من
اینجا کلبه خاطرات منــه منی که 16 سالمه و اندازه 160 سال طعم دنیا را چشیده ام...
اگر مرادنبال میکنی خاطرات تلخم را بخوان... من به دوستی که حرف دلم را گوش نسپارد نیاز ندارم...
اگر مرادنبال میکنی خاطرات تلخم را بخوان... من به دوستی که حرف دلم را گوش نسپارد نیاز ندارم...
تگ ها
آخرین مطالب
آرشیو مطالب