آهنگ جدید و اولم توی راهــ...

ادامه مطلب ۱ نظر ۱ لایک :)

منِ واقعیِ من! (بیو)

وقتی چیزی نگــی و خودتو زیاد نشون ندی و بخش بیوگرافی تو تو هرمکانی با سن و سال و محل تولد خالی بزاری همین میشه که پشتت حرف بـــاشه:)

بگن اسکله ... بکن کارش نمیگیره و ...

اول یه جواب به دوشمنِ دوست نَما! سبحان عزیز بدم :)

اگه بخوام این وبمم با تبلیغ بگیره کاره 1 روزهـــ!

سابقه وبلاگ نویسیم 7 ساله تقریبا 17 سالمه و 3 سالهـ که سایت زدم و خدارو شکر سایتم لقب متفاوت ترین سایت عاشقانه رو دارهـ

اهل وب جدید زدن نیستم چون بالاخره هروب جدید مساوی پستای جدید و متفاوته دیگهـ!

از وبلاگای من میتونم یکی از بهتریناش باران موزیک رو معرفی کنم با حدود 3-4 سال سابقه و قبلا روزی 10/000 بازدید رو داشت و الان ولش کردم!


سایت عاشقی هم افتخار میکنم که دارمش (متفاوت ترین سایت عاشقانه در ایران) و بازدید روزانه بین 1000 تا 7000.

از بین 17 تا وبلاگم ، گیم پرس ، فن پیج کلش آف کلنز ؛ تکست مینیونی و باران موزیک

از بین سایتامم عاشقی و ویس فان

این بود شناسنامه من تو مجازی که جواب خیلی هاست:)

۲ نظر ۱ لایک :)

7 روزه شدنه خاطراتم:)

هفت روز خوب یا بد گدشت :) دوازده خاطرهـ خوب یا بد گذشت...

بعضی ها بدردتون خورد و بعضی آهم چرتـــی بیــ+ــش نبود:)

روز ها خیلی سریع میگذره،سریع تر از اونی که فکرشو کنــی!چشم به هم میزنی و میبینی من تولد 1 سالگی دفترچه خاطرت و 17 سالگی خودمو جشن گرفتم:) قدر این روزارو باید بیشتر بدونیم

مـــیمــــ نوشــت

۰ نظر ۲ لایک :)

سقوط یک خاطره

سقوط ابتدای یک پرواز به تیزی یک .. پونز .. است


یادم میاد 3 سالِ پیش وقتی 13 سالم بود (1395) برای اولین بار عاشق شدم ، منظور از عشق یعنی اولین دوستیم با یه دختر بود!

چند ماهی از این دوستی میگذشتو و من بیشتر علاقه مند میشدم...

یک سال گذشت و موقع رسیدن خرید کادو تولدش شد :) یادمه توی تجریش راه میرفتم که یه مغازه خیلی کوچیک دیدم که یه دختر 18/19 ساله توش دستنبد میفروخت...

رفتم تو و دیدم میتونه کادو خوبی برای تولدش باشه! اون موقع 80 تومن پول با اسبت به الان پول کــمی نبود خب!

چنتا دستبند آورد و توی خیالش فکر میکرد برای خودم میخوام! بعضی هاش کاملا پسرونه بود و بعضی هاشم اسپرت و یخورده دخترونه.

بهش گفتم خوانوم کدوم پسرونه تره! دستبند سمت راستو نشون داد و گفت این! گفتم پس اون یکی رو بدید بهم! 

حسم این بود که یکمی بهش برخورد و همون موقع با خنده گفت شما نمیخواین این ترض فکر مسخره که هرکی یه جنسیو پشنهاد میکنه شما اون یکی رو ورمیدارید با خیال اینکه داره اینو بهتون میندازه رو فراموش کنــید!

منم که زبونم به من من افتاده بود گفتم اخــه... دستبند پسرونه نمیخوام! چجوری بگم... اومـــ برای دختر میخوام!

باز یه لبخند زدو گفت خب تو این دور و زمونه همه یه دوست دختر دارن آقــا!

خلاصه تموم شد و گرفتم و اومدم بیرون... حدود یک سال بعد...

ادامه مطلب ۰ نظر ۱ لایک :)
درباره من
اینجا کلبه خاطرات منــه منی که 16 سالمه و اندازه 160 سال طعم دنیا را چشیده ام...
اگر مرادنبال میکنی خاطرات تلخم را بخوان... من به دوستی که حرف دلم را گوش نسپارد نیاز ندارم...
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان